خلاصه داستان: داستان فیلم درباره مردی به نام «صلاح» (با بازی رضا عطاران) است که به دلیل شباهت زیادش با صدام حسین، از سوی حزب بعث عراق انتخاب میشود تا نقش بدل صدام را ایفا کند. او همراه با یک مأمور زن (با بازی آزاده صمدی) به تهران فرستاده میشود تا در برج آزادی سخنرانی کند و فیلم این سخنرانی به عنوان یک پیروزی بزرگ برای صدام منتشر شود.
خلاصه داستان: این فیلم روایتگر داستان رضا، یک پاسدار مدافع حرم ایرانی است که در جستجوی اسیری به نام حاج عباس به شهر رقه، پایتخت گروه تروریستی داعش، نفوذ میکند. در این میان، او با ریما، زنی سوری، ازدواج کرده و هر دو گمان میکنند که دیگری در جریان درگیریها کشته شده است. اما سرنوشت آنها را دوباره در شرایطی پیچیده و خطرناک مقابل یکدیگر قرار میدهد.
خلاصه داستان: در این فیلم، مادر خانوادهای در بستر بیماری است و پنج زن با گذشتههای مختلف دور او جمع میشوند. ناهید (با بازی باران کوثری) دختری است که پس از سالها به خانه بازمیگردد و با خواهران و گذشتهاش روبهرو میشود. آنها در خانهای زندگی میکنند که پر از راز، سکوت و سرکوب است. با ورود ناهید، کمکم لایههای پنهان زندگی این خانواده آشکار میشود و مسائلی که سالها سرکوب شدهاند، دوباره سرباز میکنند. فیلم بیشتر از آنکه داستانی خطی داشته باشد، تمرکز خود را روی نمایش روان آدمها و فضای خفقانآور زندگی زنان گذاشته است؛ زنانی که هر یک به شکلی در حال تحمل فشارهای اجتماعی، خانوادگی و روانی هستند.
خلاصه داستان: یک موجود فضایی به نام قیف از سیارهای به نام هیرکانی به زمین سفر می کند. او پس از مدتی درگیر تضادهای زندگی زمینی می شود و عشق به یک انسان را تجربه می کند، اما این عشق به دلیل تفاوت های عمیق بین آنها چالش های زیادی به همراه دارد و...
خلاصه داستان: داستان فیلم درباره مردی به نام یعقوب ایرجی است که پزشکان به او اعلام میکنند به دلیل وجود غدهای در سرش، مدت زمان کوتاهی برای زندگی دارد. این خبر غیرمنتظره باعث میشود اطرافیان او با چالشهای مختلفی مواجه شوند.
خلاصه داستان: داستان این قسمت چند سال پس از وقایع فیلم اول رخ میدهد. قنبر (با بازی احمد مهران فر) و صنم (با بازی شبنم مقدمی) زندگی آرامی با دخترشان هدیه دارند. قنبر در اینستاگرام با دکتری قلابی آشنا میشود که مشکلات زندگیشان را به روز ازدواجشان نسبت میدهد و پیشنهاد میکند برای رفع این مشکلات، از هم جدا شده و در روز دیگری دوباره ازدواج کنند. این تصمیم منجر به وقوع اتفاقات طنزآمیز و پیچیدهای در زندگی آنها میشود.
خلاصه داستان: داستان در مورد برخی از دوستان نزدیک است که به عروسی دوست خود می روند. آنها به آنجا می روند و وقتی به حمام می روند ، یک راه پله پیدا می کنند و از آنجا استفاده می کنند. آنها داماد (دوستشان) و داماد را می گیرند.
خلاصه داستان: داستان در زمان جنگ ایران و عراق ، 1367 اتفاق می افتد. هنگامی که اجاق گاز فشار در خانه منفجر شد و پدر خانواده به شدت مجروح شد و سرانجام درگذشت ، یعنی زمانی که تهران بمباران شد.
خلاصه داستان: جهانگیر (بحرام افشاری) با نفرین متولد شده است. در هر سال گربه همه افراد اطراف او در معرض خطر مرگ هستند و این امر به موقعیت های خنده دار و وحشتناک می رسد.
خلاصه داستان: داستان دختر و پسری جوان است که هر دو برای هم نقش بازی میکنند و سعی در فریب یکدیگر دارند. هرکدام از آنها گمان میکند که با ازدواج با دیگری، به پول و خوشبختی میرسند.